• وبلاگ : کوثرانه
  • يادداشت : قصه گل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خواهر زنعمو 

    يادم رفت از اينا برات بذارم

    + خواهر زنعمو 

    سلام كوثرجون! خوبي عزيزم؟

    وبلاگت رو ديدم يه دنيا خوشحال شدم.

    بازم بنويس

    تند تند بنويس.

    خونه ي ما هم بياين. بليطش نقاشي نيست. يادته يه بار اومدي؟

    دوباره هم بيا

    به مامانت هم سلام برسون

    سلام عرض مي کنم به همسفريا خوبه خودم(باباي کوثر،مامان کوثر و خود کوثر کوچولوي خوبم...)
    کوثر جونم ممنونم که عموتو حلال کردي... ناراحت بود ولي روش نمي شد بياد حلاليت بگيره... منم پيغامشو وقتي ديدم که رفته بود کربلا... به خاطر همين بهت گفتم عزيزم...
    خيلي خوشحالم از اينکه همسفر شما بودم...

    ياحق

    سلام و عرض ارادت خدمت همه عزيزاني كه لطف كردن دخترمو مورد محبت و لطف قرار دادنو...

    (نوشابه ميل داريد!!!!)

    قربون دختر كوچلوي خودم برم . آره دلش مثل يه گنگيشكه!!! كوچيك و مثل يه دريا وسيع!

    آره براي بخشيدن هيچ شرطي نداشت . اما مثل اينكه ما براي كارهاي خوبش شرطيش كرديم . فقط خواست مثل ما بگه يه شرط داره!!!

    از همه التماس دعا

    سلام عزيزم...
    کوثر جونم يه عموي اومده بود توي وبلاگت يه کوچولو بهت حنديده بود... حالا رفته کربلا.... بهم گفت ازت حلاليت بطلبم گلم...
    http://zrb70.parsiblog.com/MLink/?4122241
    عزيزم حلالش کن... خودت برو بخون... ببين چي نوشته...
    به مامانتم سلامه منو برسون عزيزم..
    پاسخ

    مي بخشمش ولي فقط به يه شرط! به اينکه هيچ شرطي نداره.
    + راز پنهان 
    سلام کوثر خوبي؟
    کتاب جادويي قصه ات چه شکلي بود؟

    سلام عزيزم

    خيلي قشنگ بود . سعي مي کنم بگردم کتاب جادويي واسه ت پيدا کنم. کسي مي دونه کجا مي فروشن؟