کوثرانه | ||
یکی بود یکی نبود. یک روز صبح زود خورشید خانم بیدار شد و در آسمان درخشید. اما گلها گرمشان شد . ناگهان ابر آمد و باران بارید و گلها شاد شدند. اما خورشید نرفت و رنگین کمان درست شد و همه جا زیباتر شد. قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه ش رسید... نه ! نرسید چون قصه ما خیلی کوتاه بود! نویسنده : کوثر [ شنبه 90/8/7 ] [ 2:20 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
قدیما وقتی قاشق نبود نون بود ولی تنور نبود آتیش بود اما کبریت نبود. ببخشید تو وبلاگم مطلب ننوشتم وبلاگ من رو حذف نکنید خواهش می کنم . اما دیگه غر نزنید. این بار امروز دو تا نظر نوشتم. دیگه می بخشید؟ دیگه ردیم؟ آیا؟ آیا این امکان پذیر هست؟ خب دیگه بستتونه [ پنج شنبه 90/8/5 ] [ 9:1 صبح ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |