کوثرانه | ||
این دختره (ولی پسر بود، دوست داشتم بگم دختر!)داره گل می چینه برای پدر و مادرش . ولی حواسش نیست . هر گلی می چینه فوت می کنه بهش و گلها خوشکلیشون از بین میره. [ شنبه 89/1/28 ] [ 6:48 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
امروز تولدم بود اما تولد واقعی م نبود .تولد الکیم بود . توی مهدکودکمون برامون تولد گرفتن. عکس گرفتیم . آبمیوه بهمون دادن .موز بهمون دادن . کیک تولد بهمون دادن . فشفشه روشن کردن .دو تا از فشفشه ها آتیششون خییییییلی زیاد بود خیلی فشفشه شون روشن بود.شمع روشن کردن . بهمون جایزه دادن.کلاه تولد سرمون گذاشتیم. پایان [ سه شنبه 89/1/24 ] [ 12:36 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
[ جمعه 89/1/20 ] [ 3:44 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
این سفره هفت سین ماست. انقدر بهم نگفتین چی کار کنم تا بابام برام ماهی خرید چهارتا بودن ولی حالا سه تا شدن برای اینکه یکی شون مرد. باباشون مرد و این خیلی ناراحت کننده ست راستی من نگفتم سلام! سلام. [ پنج شنبه 89/1/12 ] [ 9:30 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
سلام فعلا خدانگهدار [ دوشنبه 89/1/9 ] [ 5:50 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
عیدتون مبارک. سفره هفت سینتون قشنگه؟ ماهی تون چه رنگیه؟ من یه ماهی دارم ، مرده! [ دوشنبه 89/1/2 ] [ 8:0 صبح ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |