کوثرانه | ||
سلام امروز علوم داشتیم. نیگا کنین بعد از اینکه حرفم تمام شد جوک موک! براتون می گماا! حواستون باشه! علوممون این شکلی بود. چشمامون رو با یه اسمش چی بود؟! آها هدبند ! با هدبند چشامون رو می بستن بعد خانم میوه ها رو قارچ قارچ!!! می گم حوصله تون سر نرفت انقدر خاطره تعریف کردم؟ یکم نمی خواین براتون جوک تعریف کنم؟ دوتا گوجه دست هم رو می گیرن می خوان از خیابون رد بشن. یه دفه یه کامیون از روی یکیشون رد میشه . اون یکی که زنده ست می گه : رب! پاشو بریم!!! یارو می ره معدن...بقیه ش باشه بعدا !!! یه مرده می ره دم مغازه میگه آقا یه نوشابه می دین. آقای مغازه دار می گه : گرمه ها! آقای مشتری می گه: اشکالی نداره با نعلبکی می خورم!! [ شنبه 89/7/24 ] [ 7:17 عصر ] [ کوثر ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |