سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوثرانه
 
قالب وبلاگ

 این دختره (ولی پسر بود، دوست داشتم بگم دختر!)داره گل می چینه برای پدر و مادرش . ولی حواسش نیست . هر گلی می چینه فوت می کنه بهش و گلها خوشکلیشون از بین میره.
بعدم خیلی ناراحت می شه که چقدر حواس پرته .
بعد یه بار حواسش هست و گل رو فوت نمی کنه و قشنگترین گل رو برای مامانش می بره. مامانش انقدر خوشحال می شه که یه کتاب جادویی بهش جایزه می ده.
پایان              


[ شنبه 89/1/28 ] [ 6:48 عصر ] [ کوثر ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

سلام...من کوثر هستم. پنج سالم بود که وبلاگ نویس شدم . حالا 12 سالمه.
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 149866